مجنون بیا بان گرد بود.....

سکوت بارانی

سکوت باران پر از فریاد است واین فریادرافقط بعضی ازمردم می شنوند

مجنون بیا بان گرد بود.....

 

پيش از اين هرچار فصل روزگارم سردبود

شانه هايم بي بهار و شاخه هايم زرد بود

 

پيش از اين در التهاب آباد داروخانه ها

هر چه گشتم درد بود و درد بود و درد بود

 

پيش از اين حتي رديف شعرهاي خسته ام

آتش و خاكستر و دود و غبار وگرد بود

 

آه از آن شبها كه تنها كوچه گرد شهرتان

بي كسي گمنام ، رسوايي جنون پرورد بود

 

از خدا پنهان نمي ماند ، چه پنهان از شما

مثل زن ها گريه سرمي كرد ، يعني مردبود

 

زندگي انروز تا آنجا كه يادم مانده است

مثل تا اينجاي شعرم بي فروغ و سردبود

**

ناگهان امِا يكي همرنگ من درمن شكفت

شاد و شيدا عين گلهاي بهارآورد بود

 

مثل شب ، مثل شبيخون ، مثل رؤيايي كه گاه

در شبان بي چراغم شعله مي گسترد بود

 

ديدم آن ليلاي شورانگيز صحرا زاد را

تازه مي فهم چرا مجنون بيابانگرد بود


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در شنبه 7 تير 1393برچسب:,ساعت 16:25 توسط دالیا |